شخصيت حماسى حضرت سيدالشهداء (ع )
1- انواع شخصيت ها
شخصيت ها هم اقسامى دارند، بعضى از شخصيت ها، شخصيت حماسى هستند و روحشان حماسه است . بعضى روحشان غنايى است ، بعضى روحشان اساسا رثاى است ، آه و ناله است ، بعضى شكل روحشان شكل پند و اندرز و موعظه است (1)
2- عظمت شخصيت هاى سازنده حادثه عاشورا
قبل از پاسخ، ابتدا لازم است معنای قضا و قدر را بیان کنیم. قََدَر یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی. تقدیر در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده، آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش قرار داده است.
قضا یعنی حکم و حتمیت. در نظام آفرینش، موجودات از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانة شما از چند کوچه راه باشد، ورود به آن جا از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب یکی از آنها فراهم شد و تنها همان تحقق یافت، این مرحله را قضا می نامند.
پس از قیام مختار، اشراف و بزرگان کوفه از ترس جان خود از کوفه گریختند و از جمله فراریان شمربن ذی الجوشن بود. مختار غلام خود زرنب را در پی او فرستاد، غلام مختار چون به شمر و همراهانش نزدیک شد، شمر به همراهان خود گفت: «گویا این شخص برای کشتن من آمده است، شما از جلو بروید و مرا پشت سر بگذارید گویا از من فرار کرده اید تا او در کشتن من طمع کند.» همراهان شمر رفته و او را تنها گذاشتند، غلام مختار آمد و با شمر درگیر شد؛ شمر ملعون بر او حمله کرد و ضربه ای بر کمر و پشت او زد و او را از پای درآورد.
صاحب کتاب «در الیمین» در تفسیر این آیه مبارکه از قرآن کریم «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم» می فرماید: خلاصه معنی چنان است که آدم (ع) در ساق عرش کلمه چند نگریست، جبرئیل او را بیاموخت که بدان کلمات که اسماء پیغمبر و آل پیغمبر بود پناهنده شود و بدین گونه سخن کند: «قال: یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان».
مرحوم شوشتری مینویسد: ورود به زمین کربلا باعث حزن و رقّت است چنانکه نسبت به جمیع انبیاء واقع شد چون روایت شده که همه پیامبران به زیارت کربلا توفیق یافتهاند: «همه انبیاء زیارت نمودند آن مقام شریف را و در آن توقف کرده و گفتند: ای زمین تو مکانی پر خیر هستی در تو دفن خواهد شد ماه تابان امامت.» (۱)
هر یک از پیامبران که وارد کربلا میشدند صدمهای بر ایشان وارد میشد، و دلتنگ و مهموم میگردیدند. پس علت را از خداوند سؤال مینمودند. خداوند وحی میفرمود که این زمین کربلاست و در آن حضرت حسین (علیهالسلام) شهید خواهد شد.(۲)
بیش از سیزده قرن ، از نهضت مقدس سید الشهدا و یارانش می گذرد ، نهضتی که خداوند پیمانش را از آنان گرفته بود که در مقابل ظالمان بایستند و بر ضد قدرت های فاسد مبارزه کنند . آنان این جریان اسلامی ، را بر پایه آموزه های الهی آغاز کردند ؛ چرا که می دیدند ، به حق عمل نمی شود و کسی از باطل جلوگیری نمی کند . لذا امام حسین(ص)این فریضه الهی را با بهترین شکل رهبری کرد و توانست ماهیت انقلاب و رسالت الهی خود را تبلیغ کند و از شهادت خویش و اسارت اهل بیت نیزهیچ هراسی نداشت .
پس از رسیدن نامه یزید مبنی بر اینکه سر مبارک سیدالشهدا(ع) و کسانیکه با ایشان کشته شدهاند و آنچه از آنها غارت شده را نزد او بفرستند ، عبیداللهبنزیاد دستور داد اسیران کربلا آماده شوند و امر کرد امام سجاد(ع) را با زنجیر ببندند . سربازان نیز دستهای او را به گردنش زنجیر کردند و سپس او و سایر اسرا را در پشت سرهای شهدا روانه کردند .
امام سجاد(ع) در طول راه به حمد خدا و تلاوت قرآن و استغفار مشغول بود و حتی کلمه ای نیز با سربازان عبیدالله سخن نگفت تا کاروان به شام رسید .حضرتصادق(ع) از پدرش از امام زینالعابدین(ع) نقل کرده است که فرمود : « مرا بر شتری لنگ سوار کردند ، بدون روپوش و جهازی و سر سیدالشهدا(ع) بر نیزهی بلندی بود و زنان بر اشتران پالاندار پشت سر من بودند و جماعتی که ظلم و ستم را از حد گذرانده بودند ، با نیزهها در جلو و عقب و اطراف ما بودند . هرگاه یکی از ما میگریست ، سرش را به نیزه میکوبیدند تا آنگاه که وارد کوفه شدیم .»
حکومت امویان از آنجایی که بر پایه زور و خشونت استوار بود برای تداوم سلطه خویش تبلیغات فراونی علیه خاندان اهل بیت انجام داده بود ، لذا هنگامی که اسیران اهل بیت را وارد کوفه کردند ، بیش تر ، یا نیمی از مردم کوفه نمی دانستند که این اسیران کیستند و از کجا وارد کوفه شده اند . دشمنان تبلیغات گسترده و مسموم خود به این امر متمرکز کرده بودند که : این اسیران ، کسانی هستند که از دین خارج شده اند و قصد برهم زدن نظم عمومی و اختلاف افکنی در صفوف مسلمانان را داشتند ؛ لذا مردم کوفه از هویت اسیران پرسش می کردند و از هر سو برای تماشای اسیران اهل بیت گرد می آمدند .
آنچه که پس از شهادت ، نگذاشت خون آن حضرت از جوشش بیافتد ، برنامه ای بود که اسیران با خطبه ها و عزاداری های خود اجرا کردند ، که پیشوای این حرکت ، بانو زینب کبری(س) بود که رسالت های متعدد و مهمی را بر عهده داشت که به بهترین وجه آنها را انجام داد .
بر این اساس ، با روشنگری های اهل بیت مردم به مصیبت های خاندان علی(ع) پس از شهادت امام حسین(ع) و اسارت آنها پی بردند .
لذا اسارت های اهل بیت و مجالسی که برای تحقیر آنان ترتیب داده شده بود ، بر خلاف برنامه ریزی دشمن ، به محفلِ جرقه های نخستین شعله های انقلاب بر ضد آنان تبدیل شد .
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ؛ از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند ، بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خوددگرگون نکرده اند»
کاروان اسرا، از شیوه های متفاوتی برای رسیدن به اهداف خود استفاده کرده اند ، از جمله :
الف : خطبه
با توجه به اینکه بسیاری از مردم کوفه و شام ، به ویژه جوانان و نوجوانان ، امام حسین(ع)را به خوبی، یا اصلاً نمی شناختند و نمی دانستند که او برای چه قیام کرده است ، و چرا او را کشته اند. از این رو ضرورت داشت تا عده ای با سخنان و خطابه های خود، امام و اهل بیت را معرفی کنند.
به طور نمونه ، وقتی دشمن اهل بیت را همراه سرهای شهدا وارد کوفه کرد ، وضع شهر کوفه با ورود اهل بیت غیر عادی بود و برخی از پیروزی یزید ، خوشحالی ، و برخی آگاهان ، اظهار ناراحتی می کردند . حضرت زینب(س) در فرصت مناسب ، پس از اشاره سکوت به جمعیت تماشاگر فرمود: « . . . یا اهل الکوفة ! یا اهل الختل و الغدر! أتبکون؟! فلا رقات العبرة و لا هدأت الزنة . . . ویلکم یا أهل الکوفة! أتدرون أی کبد لرسول الله فریتم؟. . . ؛ ای مردم کوفه ! ای اهل فریب و خدعه ! آیا برای ما گریه می کنید ؟ هنوز چشمان ما گریان است و ناله های ما خاموش نشده است . مَثَل شما، مَثَََل زنی است که رشته می بافد و آنگاه خود آنرا پاره می کند . شما همانند گیاهی هستید که بر مزبله بروید . پس از آنکه ما را کشتید بر ما گریه می کنید ؟! ننگ و عار این خیانت دامان شما را گرفته که با هیچ آبی نمی توانید آن را بشویید . چگونه می شود شست لکه ننگ قتل پسر پیامبر و سید جوانان اهل بهشت را !؟…»
همچنین به یاد آن مردم آورد که رسول خدا فرموده است : « حسین مِنّی و أنا منه، أحبّ الله مِن أحبّه؛ حسین از من است و من از او، کسی که او را دوست داشته باشد خدا او را نیز دوست دارد .»
خطبه و سخنرانی معروف امام سجاد(ع) در مسجد شهر دمشق نیز یکی از عملکرد هایی بود که طبری و خوارزمی ،آن را بیان کرده اند .
ب: عزاداری
«میسون»، مادر یزید، زنى ناشایست بود که طبق گواهى بسیارى از منابع تاریخى از راه نادرست یزید را به دنیا آورد؛ گرچه معروف آن است که معاویه پدر یزید است. پس از آنکه معاویه از میسون جدا شد و یزید را به طایفه میسون فرستاد، افزون بر اخلاق ظاهرى بادیه نشین و صحراگزینى در یزید خصوصیاتی چون علاقه به شکار، اسب سوارى، تربیت حیوانات و بازى با سگ و میمون، شرابخوارى، سگبازى و خوشگذرانى جزء طبیعت وجودى وى در آمد.
اسامی قاتلان شهدای کربلا از آل ابی طالب به این ترتیب است:(اول اسم شهدا آمده و سپس اسامی قاتلان
)
۱- امام حسین(ع): شمربن ذیالجوشن، سنان بن انس نخعی، حصین بن تمیم، خولی بن یزید و زرعه بن شریک.