اين ايراد در صورتي است كه علم خداوند مانند علم ما به اشياءِ خارجي از طريق «انعكاس صورت اشياء» بوده باشد، زيرا تغييرات اين موجودات باعث تغيير اين انعكاس در درون فكر ما ميشود، ولي با توجه به اينكه علم خداوند حضوري است و همه اشياء با تمام وجودشان نزد او حاضرند، اين اشكال مفهومي ندارد، زيرا تغيير تنها در موجودات جهان روي ميدهد، نه در ذات او، ذات مقدس او به همه آنها احاطه دارد و ثابت است، ولي آنها كه محاطند متغيرند، في المثل شخصي كه در مقابل ما حركت ميكند عكس او بر شبكيه چشم ما ميافتد و اين عكس همراه تغييرات او تغيير ميكند و صورتهاي ذهني ما همين گونه دگرگون ميشود، اين به خاطر اين است كه علم ما از طريق انعكاس اشياء در ما به وجود ميآيد، اگر علم ما به اشياء خارجي از اين طريق بود كه به همه آنها احاطه داشتيم هيچگونه دگرگوني در ما پيدا نميشد، بلكه تنها دگرگوني در آنها بود
نظر خود را اضافه کنید.