سلمان فارسى، سرآمد مفاخر میهنى و ملى ما است. او دهقانزادهاى پرورشیافته در محیط زرتشتى به نام روزبه بود که با مسافرتهاى پرماجرا و کاوشهاى دامنهدار و بىوقفه، خود را از روستاى جِى اصفهان تا کنار وجود پر تبرّک پیامبر کشاند.
پایان جستوجوگرىاش، با آغاز هجرت پیامبر همراه بود. او در حالى که برده یک یهودى بود، در محضر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله مسلمان شد و پیامبر با پرداخت هزینه رهایىاش، او را آزاد کرد. سلمان که به علت بردگى نمىتوانست در جنگهاى بدر و احد شرکت کند، پس از آزادى، در تمام جنگهاى پیامبر شرکت کرد. تاریخ، او را یک نظریهپرداز نظامى و آگاه به فنون نبرد معرفى مىکند. فکر کندن خندق در جنگ احزاب و استفاده از منجنیق در محاصره طائف از اوست. همچنین تقوا، حکمت و فضیلتهاى اخلاقىِ سلمان فارسى سبب شد تا مدال افتخارآفرین «سلمان، از ما اهل بیت است» را از پیامبر دریافت کند. تغییر نام روزبه به «سلمان»، نشانه تسلیم همیشگى او در برابر حق و در امان ماندن از هرگونه انحراف است. سلمان با اجازه و موافقتامام على علیهالسلام ، در زمان خلیفه دوم حاکم مداین شد و حدود بیست سال در نهایت زهد و قناعت، استاندار آن دیار بود. سرانجام در سال ۳۵ هـ . ق در زمان خلیفه سوم وفات یافت.
دانش و حکمت سلمان
امام صادق علیهالسلام :
پیامبر اسلام و حضرت على علیهالسلام به سلمان از اسرارى که در نهان خانه علم الهى مخزون بود، خبر مىدادند که هیچ کس قدرتِ تحمل شنیدن و فرا گرفتن آن را نداشت.
امام باقر علیهالسلام از قول امیر مؤمنان على علیهالسلام :
اى ابوذر! همانا سلمان باب علم خدا در زمین است. هرکس او را بشناسد، مؤمن است و هر که انکارش کند، کافر خواهد بود.
امام صادق علیهالسلام به نقل از امام سجاد علیهالسلام :
از آن جهت سلمان در شمار علما و دانشمندان شمرده شده است که او مردى است از ما خاندان عصمت و طهارت.
امام صادق علیهالسلام :
سلمان، برتر از لقمان است.
امام صادق علیهالسلام :
در اسلام، مردى که فقیهتر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفریده نشده است.
حضرت على علیهالسلام :
سلمان علم اول و آخر را درک کرد. (او) دریایى است که عمق آن ناپیداست.
روایاتى از این دست از پیشوایان معصوم ما در مورد سلمان نشان مىدهد که سلمان، گنجینه علوم محمدى است. او داناى راز و صاحب سرّ پیامبر است. انس بن مالک از پیامبر روایت کرده است که وقتى از حضرت پرسیده شد: پس از شما دانش را از چه کسى بیاموزیم؟ پاسخ داد: از على علیهالسلام و سلمان.
به دانشورى، همچو او کس نبود پیمبر، مر او را به دانش ستود
در بالاترین رتبه ایمان
سلمان در پى برخوردارى از ارزشهاى معنوى بسیار به «سلمان الخیر» و «سلمان محمّدى» شهرت یافت و پیامبر از او با عنوان «فرزند اسلام» یاد کرد. ایمان این صحابه گرانقدر به آن مرحله رسید که صادق آل محمد صلىاللهعلیهوآله مىفرماید: «ایمان (کامل) ده مرتبه و درجه دارد. مقداد مرتبه هشتم، ابوذر مرتبه نهم و سلمان مرتبه دهم (ایمان کامل) را دارا هستند».
تلاش سلمان در عرصه عرفان و حکمت الهى چنان درخشان است که امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «به درستى که سلمان به اسم اعظم الهى آگاه است».
روایات، از این چهره پارسىِ پارسا چنین تمجید کردهاند:
اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دسترسى پیدا مىکرد.
هر که بخواهد به بندهاى بنگرد که خدا دل او را نورانى کرده است، به سلمان نگاه کند.
به درستى که اشتیاق و شیفتگى بهشت به دیدار سلمان، بسیار بیشتر از علاقه و اشتیاق سلمان به بهشت است.
زهد واقعى سلمان هنگام حکومت
مردم مداین بر اساس ذهنیّت خود از حکمرانان و زمامداران مىپنداشتند والى جدید با همراهانى بسیار و جلال و شکوه فراوان و بر مرکبى آراسته و با تشریفاتى خاص، به قرارگاه حکومتى خود وارد خواهد شد. چشمها در انتظار رسیدن حاکم جدید شهر به افق دوخته شده بود. سوارى از دور دیده مىشد. وقتى نزدیک شد، دیدند پیرمردى است با محاسنى سفید که بر الاغى سوار شده است و سفرهاى نان و کوزهاى آب دارد. از او سراغ سلمان را گرفتند. پیرمرد گفت: «سلمان، من هستم».
بازگشت تبلیغى به سوى همزبانان
یکى از شیوههاى جذب بیشتر و اثرگذارى بهتر در ترویج معارف حقیقى، آشنایى به زبان و آداب و رسوم و فرهنگ مخاطبان است. سلمان فارسى نیز ارتباط خود را با ایرانیان در زمینه دعوت به اسلام و تبلیغ دین برتر، حتى در میدانهاى جنگ حفظ مىکرد.
مداین، پایتخت دولت ساسانى بود و مردمش پارسىزبان بودند. دعوت سلمان براى اسلام آوردن دشمنان در فتح مداین به این صورت بود: «همانا اصل و نسب من از شما ایرانیان است و من در دو چیز خیرخواه شما هستم و صلاح شما هم در آنهاست: اگر اسلام بیاورید، برادر ما هستید و در اموال ما شریک هستید و بر شماست همان تکلیفى که بر ماست. تسلیم شوید و به مسلمانان جزیه بدهید. در غیر این دو صورت، با شما مىجنگیم. همانا خدا خیانتکاران را دوست ندارد.» بنا به گفته تاریخ، دعوت و تبلیغات سلمان سبب شد حدود چهار هزار نفر از سپاهیان ایران جدا شوند و به مسلمانان بپیوندند. تبلیغات وسیع سلمان فارسى در میدانهاى جنگ، براى گرویدن افراد به دین صلح و آرامش گاهى دشمنان را هم به راه حق مىآورد.
پاسخهاى حکیمانه سلمان
«سلمان را چون دشنام زدند (به او سخنى زشت نسبت دادند)، گفت: اگر ترازوى من (در قیامت) سبک شود، بَتَر (بدتر) از آن باشم که مىگویى و اگر گران شود (سنگین باشد)، آنچه مىگویى، مرا زیان ندارد.
جابر بن عبدالله انصارى مىگوید: به سلمان گفتند: شب را چگونه به صبح آوردى؟ سلمان گفت: چگونه شب را به صبح مىآورد کسى که پایان کار او مرگ است؟ خانه او قبر خواهد بود و جانوران داخل زمین، همسایگان وى. اگر خداوند او را مشمول آمرزش خود قرار ندهد، آتش جایگاه اوست.
امام صادق علیهالسلام فرموده است: میان مردى (که گرفتار روحیه نژادپرستى بود و فضیلتهاى افراد غیر عرب را نمىپذیرفت) با سلمان فارسى گفتوگوى تندى رخ داد. آن مرد گفت: تو کیستى و من کیستم؟! سلمان (هوشمندانه) پاسخ داد: اول پیدایش من و تو، نطفه نجسى است و آخر کار من و تو هم لاشه گندیدهاى خواهد بود. البته وقتى روز قیامت فرا رسد و میزان عمل برقرار شود، هر کس کفّه میزان عمل او سبک بود، پست و فرومایه است و کسى که میزان عمل او سنگین بود، کریم و بزرگوار خواهد بود.
از سلمان پرسیدند: چه چیز مایه نفرت تو از «ریاست» شد؟ پاسخ داد: «شیرینى دوران شیرخوارگى و تلخى جدا گشتن از آن»؛ یعنى ریاست هم در نهایت، ناپایدار است. پس نمىتوان به امر ناپایدار دل بست. آنکه به ریاست دل مىبندد، همانند طفلى است که از شیر جدایش مىکنند و براى از دست دادن ریاست هم احساس تلخى مىکند. بنابراین، باید به چیزى دل بست که پایدار باشد.
نظر خود را اضافه کنید.