بنابر نظر مشهور، تاريخنگارانِ معروف نام ده فرزند را براي امام حسين ـ عليهالسّلام ـ ذكر ميكنند كه شش تن آنها پسر و بقيه دختر ميباشند. دختران حضرت ـ عليهالسّلام ـ عبارت بودند از زينب، سكينه، فاطمه و رقيه. همان نخستين روزي كه امريءالقيس بن عدي، رئيس قبيله بكر بن وائل اسلام آورد،[1] اميرالمؤمنين علي ـ عليهالسّلام ـ دو فرزندش حسن و حسين ـ عليهماالسّلام ـ را نزد وي برد و فرمود: «يا عم؛ من علي بن ابيطالب پسر عمو و داماد رسول خدا هستم و اين دو نيز فرزندزادگان اويند. ما ميل داريم كه با تو پيوند خويشاوندي برقرار كنيم.»
امريءالقيس در پاسخ گفت: ياعلي، من سه دختر دارم. نخست «محيات» كه او را به تو تزويج ميكنم و ديگر «سلمي» كه وي را به نكاح حسن در ميآورم و بعد «رباب» كه او را با پيوند با حسين خرسند ميسازم.[2]
از پيوند امام حسين ـ عليهالسّلام ـ با رباب، (آن بانوي جليلالقدر) حضرت سكينه خاتون به دنيا آمد، و نام مادر گرامي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ حضرت آمنه ـ عليهاالسّلام ـ را بر او نهادند.[3]
حضرت سكينه ـ عليها السّلام ـ سيدة النساء عصر خويش بود و روز پنجشنبه، پنجم ماه ربيعالاول سال 117 ه ق در مدينه وفات كرد.[4] اينك پس از شناخت مختصري از حضرت سكينه ـ عليها السّلام ـ به بررسي شرح احوال مصعب و خاندان او ميپردازيم.
زبير بن عوام بن خويلد بن اسد بن عبدالغري يكي از شخصيتهاي برجسته تاريخ اسلام است، كه بعدها دچار انحرافاتي شد. وي محرم اسرار اهلبيت ـ عليهمالسّلام ـ بود و تحت تعليمات و بركات اين خاندان بود، تا آنكه فرزندش عبدالله به دنيا آمد. اميرالمؤمنين ـ عليهالسّلام ـ ميفرمايند: «ما زال الزبير يعدّ منا اهلالبيت حتي نشأ ابنه عبدالله.»[5]
برادر كوچكتر عبدالله، مصعب است كه به ابا عيسي يا ابا عبدالله ملقب بود. وي به شخصيت امام حسين ـ عليهالسّلام ـ ارادت ويژهاي داشت و همواره او را اسوة خود قرار داده بود اما متأسفانه جاهطلبي او مانع از آن ميشد كه به ياري امام ـ عليهالسّلام ـ بشتابد. وي پيوسته به دنبال كسب خلافت عراق بود. مصعب پس از قتل مختار، مدتي از سوي برادرش عبدالله امير كوفه گرديد بارها با سپاهيان عبدالملك بن مروان جنگيد تا آنكه سرانجام در ذيقعدة 72 ه ق[6] به دست محمد بن مروان برادر و فرماندة لشكر عبدالملك در نبردي ناجوانمردانه به قتل رسيد.[7]
مصعب پيش از نبرد با عبدالملك به مزار اباعبدالله ـ عليهالسّلام ـ آمد و اين بيت را زمزمه ميكرد:
و إن الألي باللطف من آل هاشم
تأسوا فسنوا للكرام التأسيا[8]
شعبي ماجرايي را نقل ميكند كه بيان آن خالي از لطف نيست. ميگويد من و عبدالله بن زبير و عبدالملك بن مروان و مصعب بن زبير در برابر كعبه نشسته بوديم و سخن ميگفتيم. پس از پايان سخن قرار شد هريك از ما برخيزد، ركن يماني را بگيرد و حاجتش را بخواهد. وي سپس مفصل ميگويد كه هر كدام چه دعايي كردند و چه حاجتي خواستند و جالب آن كه همه به خواستههايشان رسيدند. امّا آنچه مصعب خواسته بود اين بود كه خداوندا مرا نميران تا آنكه امير عراق گردم و نيز با سكينه بنتالحسين ـ عليهالسّلام ـ پيوند زناشويي ببندم.[9]
اكنون با آنچه بيان كرديم پاسخ سؤال روشن ميگردد كه مصعب دشمن اهلبيت ـ عليهمالسّلام ـ نبود بلكه شخصيتي جاهطلب بود كه لغزشهايي بزرگ داشت.
پاسخ ديگري كه ميتوان به اين سؤال داد آن است كه بگوييم چه بسا اين ازدواج به رضايت حضرت سكينه نبوده است و تنها از روي مصالح سياسي ـ اجتماعي صورت پذيرفته. چنانكه شواهد تاريخي بسياري بر اينگونه ازدواجها وجود دارد مانند بسياري از همسران پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، امام حسن مجتبي ـ عليهالسّلام ـ و برخي ديگر از ائمه ـ عليهمالسّلام ـ كه حتي كمر به قتل آن پيشوايان ميبستند و قطعاً آن پيوندها به رضايت آنان نبوده است. در اينجا نيز چه بسا حضرت سكينه ـ عليها السّلام ـ به اين پيوند خرسند نبوده است امّا از روي مصلحت تن در داده است. شاهد آنكه وقتي حضرت سكينه ـ عليها السّلام ـ سر از اطاعت ابن زبير برميگيرد و نشوز ميكند، رملة بنتالزبير خواهر مصعب نزد عبدالملك ميرود و ميگويد: «اگر چنين نبود كه ما ميخواهيم پوششي بر كارهاي خود بگذاريم، هرگز نسبت به كسي كه رغبتي در ما ندارد، رغبتي به او نداشتيم.»[10] با توجّه به اين جمله و تصريحي كه در آن وجود دارد، به راحتي ميتوان واقعيت اين پيوند را دريافت و به اهداف پشت پردة آن پي برد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سفينه البحار، شيخ عباس قمي.
2. نفس المهموم، شيخ عباس قمي.
3. تاريخ يعقوبي، يعقوبي.
4. لهوف، سيد بن طاووس.[1] . امريء و القيس از شعرا و اديبان بينظير عصر جاهليت بود كه سرودههايش سالها در زمرة معلقات سبعه بر ديوارهاي كعبه آويخته ميشد. وي نصراني بود و در عهد عمر بن خطاب اسلام آورد.
[2] . قمي، عباس، نفس المهموم و نفثه المصدور، ص 276.
[3] . همان.
[4] . محدث قمي، سفينة البحار، ج 4، ص 214.
[5] . «زبير پيوسته در زمرة ما اهلبيت بود تا آنكه فرزندش عبدالله به دنيا آمد.» عبدالله از دشمنان كينهتوز اهلبيت ـ عليهمالسّلام ـ بود كه عايشه را براي خروج و حضور در جنگ جمل تحريك كرد و صلوات بر اهلبيت و پيامبر را از خطابهاش حذف كرد و... وي در سال 64 ه ق به خلافت رسيد و در زمان عبدالملك بن مروان توسط حجاج بن يوسف به قتل رسيد.
[6] . تاريخ يعقوبي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 2، ص 265.
[7] . ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 3، ص 297 (ايضاً نك: ج 20، ص 102، ج 9، ص 324).
[8] . ايمان ژرف و عميق در طف و از مردان بنيهاشم است، آنان را اسوه برگزينيد و سنت آن گراميان را به الگو برپا داريد: ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج3، ص298.
[9] . ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج20، ص135.
[10] . بلاغات، النساء، ابن طيفور، ص191.
نظر خود را اضافه کنید.