روز ۲۶ آبان ماه سال ۵۹ دکتر چمران که فرماندهی نیروهای چریکی نامنظم را بر عهده داشت برای آزادی سوسنگرد وارد عمل شد.تانک های دشمن در خط «ابوحمیظه»سنگر گرفتند. دشمن این منطقه را زیر آتش قرار داده بود. گلوله های توپ در گوشه و کنار به زمین می خورد. دکتر چمران صبح زود با نام خدا حرکت را آغاز کرد.

تعداد زیادی از نیروها محافظت از جاده حمیدیه به ابوحمیظه را بر عهده داشتند. دکتر چمران در خاطراتش می نویسد: «حرکت مان آغاز شد. شوق دیدار دوستانم در سوسنگرد، مرا هوایی کرده بود. به یاد مقاومت آن ها در تنهایی افتادم و قطره اشکی از چشمانم سرازیر شد. به یاد رزمندگان ارتشی افتادم که در سوسنگرد بودند. ستوان فرجی و ستوان اخوان. آن ها با بدن مجروح بارها با من تماس گرفتند. سه روز بود که غذایی گیرشان نیامده بود. اما هرچه اصرار کردم حاضر نبودند از دکان یا مغازه ای مایحتاج خود را بردارند، آن هم بدون اجازه رسمی حاکم شرع. با حاکم شرع صحبت کردم.حاکم شرع به شرط نوشتن صورت حساب ها، اجازه برداشتن مایحتاج شان را صادر کرد. بالاخره پس از سه روز گرسنگی وارد مغازه شده و پس از نوشتن فهرست مایحتاج ضروری خود، آن را برداشته بودند.
آن روز تیمسار فلاحی مسئولیت هماهنگی نیروهای ارتشی را بر عهده داشت. در این حمله تیپ ۲ زرهی و گردان ۱۴۸ پیاده، پشتیبان دکتر چمران و بسیجیان بودند. دکتر چمران خوب می دانست که در آن شرایط، فقط تیمسار فلاحی می تواند ارتش را برای پشتیبانی از آن ها به حرکت درآورد. او تصمیم داشت با گروه های چریکی حمله به سوسنگرد را آغاز کند و جنگ را از حالت تعادل خارج سازد. محرکی لازم بود تا این تعادل را به هم بزند و دشمن را از سوسنگرد بیرون کند. این محرک همان نیروهای چریک و رزمندگان بی باکی بودند که با شجاعت، برای شهادت به صحنه آمده بودند. چمران شروع به سازماندهی نیروهایش کرد. گروه بختیاری، بیشترشان از صنایع دفاع بودند. دکتر چمران آن ها را از جنگ کردستان می شناخت، گروه فداکاری که تجربه نبرد هم داشت. چمران آن ها را مسئول جناح چپ کرد. آن ها ۹۰ نفر بودند. گروه دوم متشکل از بومی ها و محلی ها بودند. مسئولیت آن ها با محمدامین هادوی بود. آن ها از طرف چمران ماموریت داشتند از کنار رودخانه کرخه، که کانال کم عمقی هم برای مخفی شدن داشت، مسیر را پیموده و از شمال شرقی وارد سوسنگرد شوند. این گروه موفق شد خود را زودتر از گروه های دیگر به شهر برساند. اما گروه سوم به طور مستقیم تحت فرماندهی دکتر مصطفی چمران بودند. آن ها نیروهای نیرومندی بودند. چمران قصد داشت با گروه خود، از میان دو گروه چپ و راست به طور مستقیم وارد سوسنگرد شود، این در حالی بود که جاده ابوحمیظه به سوسنگرد توسط توپخانه عراق کوبیده می شد. دکتر چمران نیروهایش را تقسیم کرد. چند نفر را ۳۰۰ متر جلوتر فرستاد. چند نفر از چپ و عده ای هم از راست حرکت کردند. دکتر چمران دوباره در خاطراتش می آورد: نیمی از راه ابوحمیظه به سوسنگرد را طی کرده بودیم، هر لحظه به سرعت خود اضافه می کردیم، ناگهان متوجه تانکی شدم که از طرف شمال و زیر رود کرخه به سرعت به طرف ما می آمد.
به نیروهایم فرمان دادم که سنگر بگیرند. در همین حال یکی از نیروها را با آرپی جی به شکار تانک فرستادم. تانک لحظه ای از سرعت خود کم کرد. انگار متوجه نیروهای ایرانی شده بود. بعد از گذشت لحظاتی، ناگهان بر سرعت خود افزود و با حداکثر سرعت از روی جاده سوسنگرد گذشت و به طرف جنوب گریخت و تلاش آرپی جی زن برای شکار آن ناکام ماند.
در آن لحظات، صحنه نبرد ساکت و آ رام بود. چمران در یک کیلومتری جنوب جاده تانک ها و ماشین های دشمن را دید که آشفته بودند. توپخانه ارتش تحرکی از خود نشان نمی داد. حتی از بالگردها هم که صبح زود فعالیت خوبی داشتند خبری نبود. تنها گاهی تانک های دو طرف گلوله ای به سمت هم شلیک می کردند. چمران احساس خطر کرد. عراقی ها هنوز آرایش جنگی به خود نگرفته بودند و اگر این طور می شد، به راحتی
می توانستند ارتش ایران را در هم بشکنند. دکتر چمران در این شرایط یادداشتی برای تیمسار فلاحی می نویسد که خواندنی است. متن نامه چنین است:
« ۱-هرچند زودتر توپخانه ما، دشمن را بکوبد و ساکت نباشد ۲ -بهترین فرصت برای هلی کوپتر هاست. هرچه زودتر بیایند و مشغول شوند، ضمنا، اگر ممکن است هواپیماهای شکاری هم بیایند. ۳-از گروه خود من، هرچه تفنگ ۱۰۶ و موشک تاو در ابوحمیظه وجود دارد، فوری جلو بیایند. ۴-نیروهای پیاده هرچه زودتر برای تسخیر شهر بیایند. ۵ -تانک های گردان ۱۴۸ هرچه زودتر جلو بیایند و تانک های دشمن را اسیر کنند».
تیمسار فلاحی یک تفنگ ۱۰۶ به فرماندهی حاجی آزادی که از بسیج شیراز آمده بود جلو فرستاد. او توانست شش تانک شکار کند. یک دسته موشک انداز تاو هم به مسئولیت مرتضوی که هفته قبل تعلیماتش را در مدرسه به پایان برده بود ۱۲ تانک دشمن را شکار کرد. جنگ به نحوی پیش می رود که نیروهای تن به تن به مبارزه می پردازند.
موشک آرپی جی کم است و در این شرایط با کمال تعجب نیروها با ابزار «الله اکبر» به سمت دشمن یورش می برند. دکتر چمران در این نبرد تن به تن مجروح شد. این شهید با پای مجروح چنین راز و نیاز کرد: «ای پای عزیز، ای که همه عمر وزن من را تحمل کردی و از کوه ها، بیابان ها و راه های دور گذرانده ای، اکنون که ساعت آخر من است، از تو می خواهم که با جراحت و درد مدارا کنی و مثل همیشه چابک و توانا باشی و مرا در صحنه نبرد خوار نکنی…»
به راستی هم ، چنین شد. دکتر چمران
می نویسد:«در مقابل رگبار گلوله ها جا به جا می شدم، در همین حال از پشت برجستگی تل خاک که جایگاه مطمئنی برایم شده بود متوجه سمت چپ شدم، در فاصله ۲۰ متری ام چند نفر زانو زده و به طرفم نشانه گرفته بودند. لباس نظامی تن شان نشان از نیروهای مخصوص داشت. به سرعت روی زمین خوابیدم و با یک رگبار آن ها را بر زمین غلتاندم. بعد فوری خود را به طرف دیگر برجستگی انداختم. در طرف راست هم نیروهای زیادی جمع شده بودند. عده زیادی هم داخل تونل زیر جاده، به طرفم تیراندازی می کردند. گاه گاهی رگباری به سوی آن ها می گرفتم و آن ها عقب می رفتند… سرانجام فرمانده عراقی ها، دستور عقب نشینی صادر کرد».
¤ سوسنگرد آزاد شد
پس از عقب نشینی عراقی ها دکتر چمران که در شرایط بدی قرار داشت چند بار «عسگری » را صدا کرد و فهمید که خوشبختانه او هنوز زنده است. عسگری با آمبولانس عراقی دکتر چمران را به سمت بیمارستان آورد.
ساعت ۱۲ بود و گروه های دیگر برای آزادسازی سوسنگرد به آن طرف می رفتند. دکتر چمران و عسگری در راه و در میانه راه ابوحمیظه، تیمسار فلاحی را دیدند. او از دیدن آن ها تعجب کرد. بعد چمران را بوسید و گفت: از دوستان چمران شنیده که مجروح و اسیر عراقی ها شده است.
دکتر چمران اعتقاد داشت آزادسازی سوسنگرد نتیجه همکاری و هماهنگی نزدیک بین ارتش، سپاه و نیروهای چریک بود. هیچ یک به تنهایی قادر به تامین چنین موفقیتی نبودند. وحدت بین ارتش و مردم، کارآیی هرکدام را چندین برابر کرد و تجربه ای جدید و موفق در تلفیق نیروهای مردمی با ارتش کلاسیک دنیا بود. به این ترتیب، در عاشورای سال ۱۳۵۹ برای دومین بار سوسنگرد از چنگ عراقی ها آزاد شد. رزمندگان ایرانی داخل شهر شدند و خود را به آن هایی که مقاومت می کردند، رساندند. شور و شادی در همه جا برپا شد. آن ها در مسجد جامع که مرکز دفاع از شهر بود، جمع شدند و به خوشحالی پرداختند. عراقی ها ناکام از تصرف سوسنگرد، در بیرون شهر سنگر زدند. آن ها هیچ وقت نتوانستند دوباره به شهر دست پیدا کنند. سوسنگرد، این شهر جنوبی ایران برای همیشه سرفراز ماند و سربازان و نیروهای داوطلب، دور تا دورش را گرفتند تا گزندی به آن نرسد.

 

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام