بحث انتظار فرج در احاديث فراوان آمده است. سنى و شيعه اين مساله را مطرح كرده و هر يك احاديثبسيار مهمى در اين زمينه نقل كردهاند كه بنده به يكى دو تا از اين احاديث اشاره مىكنم.
يكى از آن احاديث عبارتست از اينكه:
لانتظار من الفرج
يعنى انتظار بخشى از ظهور امام عصر، عليهالسلام، استيا انتظار مرحلهاى از فرج امام زمان، عليهالسلام، است. اين به چه معناست؟ اينكه اين قدر اهتمام براين امر شده است و انبياى سلف و كتابهاى آنها نظير تورات و انجيل و... جامعه را منتظر ناجى دانستهاند و سفارش كردهاند كه به انتظار مصلح باشيد يعنى چه؟
گر چه مسيحيان مىگويند ما در انتظار مسيح هستيم و يهوديان در انتظار فردى به اسم ديگر هستند; اما بهرحال اينكه سفارش مىشود منتظر باشيد; اين خود يك مكتب است.
مكتب انتظار يعنى مكتب احياى دين، مكتب انتظار يعنى مكتب فرج، مكتبى كه جامعه را الهى مىكند. انتظار يعنى آماده بودن. زبان حال منتظر اين است كه من برخاستهام و در انتظار هستم تا او بيايد، تا تمام افكارش را پياده كنيم. آماده شدن براى چنين هدفى بسيار مساله مهمى است.
در برخى از روايات ما هست كه انتظار فرج معرفت وجود مبارك امام عصر، عليهالسلام، است. اگر آن حضرت را بدرستى شناختيم منتظر هستيم بنابراين به صرف اينكه بگوئيم و بشنويم و به عنوان جشن ميلاد سر و صدا برپا كنيم و كوچه و بازار را چراغانى كنيم و به اين امور اكتفا كنيم به ما منتظر و به عملمان انتظار نمىگويند. آيا انتظار به اين معنى كافى استيا انتظار يك فكر استيك روحيه خاصه پيدا كردن است؟ انتظار واقعى آنست كه افكار ما امام زمانى شود انديشههاى ما الهى گردد در آنها يافت نشود مگر امورى كه با ملاكها و معيارهاى الهى مطابقت داشته باشد و چيزى برخلاف رضاى خدا و امامعصر، عليهالسلام، در آن خطور ننمايد.
مناسب است كه كمى اين بحث را بيشتر مورد توجه قرار دهيم. در قرآن كريم در ضمن آياتى به اين حقيقت اشاره شده است كه آدم ابوالبشر مسجود ملائكه و محسود شيطان رجيم گشت. سؤال اين است كه چرا آدم مسجود ملائكه واقع شد؟ قرآن خود در پاسخ مىفرمايد: چون خداوند متعال براى آدم اسماء را تعليم كرد يعنى آدم خزانه اسماء الهى شد و اين اسماء عبارت از حقايق بودند; عبارت از مجموعه ارزشهاى معنوى و انسانى بودند كه به واسطه تعليم آنها آدم خصيتبسيار والايى پيدا كرد و اين معارف از طرف حضرت آدم، عليهالسلام، بعدها به پيامبر بعدى از او به پيامبر بعد تا به پيامبر اكرم، صلىاللهعليهوآله، و بعد از آن حضرت به اوصياى آن حضرت رسيد و چون همواره در عالم هستى يك انسان كاملى وجود دارد كه داراى اين اسماء است; امروزه وجود مبارك امام عصر، عجلاللهتعالىفرجه، وارث و خزانه اين اسماء است. بنابراين، اين اسماء در وجود مقدس آن حضرت است و مجموعه ارزشهاى معنوى منادىاش امام عصر است. به عبارت ديگر آن حضرت با داشتن اسماء چهره خدا و وجه خدا مىشود. در سوره مباركه الرحمن مىخوانيم:
كل من عليها فان و يبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام.
تمام قرا «ذوالجلال» خواندهاند، و بنابراين «ذوالجلال» وصف وجه است; يعنى وجه خداست كه داراى جلال و جمال است. وجه خدا يعنى چهره خدا، يعنى صورت خدا، يعنى تمام نور خدا و تمام جلوه خدا.
بنابراين اسمائى كه خدا تعليم كرد و ملائكه سجده كردند به آدم; آن اسماء آن قدر بلند و ارزشمند است كه مىشوند جلال و جمال خدا; يعنى صفات ثبوتيه و سلبيه خدا. بنابراين آن چيزى كه باقى است وجه و چهره خداست و آن عبارت از همه ارزشهاى الهى است. پس ارزشهاى الهى است كه باقى است.
امام عصر، عليهالسلام، مجموعه آن ارزشهاست; يعنى همه حقيقت، همه فضيلت، همه حكمت همه عدالت، همه رحمت، همه رحمانيت و همه آنچه جمال و جلال است، در وجود امام زمان، عليهالسلام، تجسم يافته است. و ما منتظر چنين كسى هستيم. در قرآن كريم در سوره نور مىفرمايد:
الله نور السموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح فى زجاجة الزجاجة كانها كوكب درى.
يعنى نور خدا از مشكوة مىدرخشد; در مشكوة هم چراغى هست، پس نور خدا تابشش از چراغ است، نور خدا به چراغ وارد مىشود چراغ مشكوة را روشن مىكند و آن گاه مشكوة جهان را روشن مىنمايد; يعنى خداوند جل و علا نورش در مصباح است و آن مصباح هم در مشكوة قرار داده شده است. به عبارت ديگر نور خدا دو حجاب دارد كه يكى مصباح و ديگرى مشكوة استبعد از آن دو حجاب است كه نور خدا قرار دارد، چهره خدا قرار دارد. بنابراين اين انسان كامل چهره خداست، وجه خداست كه جهان را روشن مىسازد.
جامعه بشرى در انتظار آن وجه خداست; در انتظار او كه تمام زيبايى است. لذا جامعه منتظر بايد خود زيبا بشود و مظهر خدا گردد تا به وجه خدا بتواند نزديك بشود.
حالا جا دارد كه حساب كنيم كه آيا صندوقخانه قلب ما الآن چنين است؟ آيا صفات ما نشات گرفته از جلال و جمال حق است؟ اگر چنين نباشد، يعنى آنچه غالب است هواى نفس باشد و با هواى نفس بودن با امام عصر بودن نمىسازد.
امام عصر، عجلاللهتعالىفرجه، خداپرست است... اگر ما دنبال شهوت رفتيم; امير ما شهوت بود و هر جا كه خواست ما را برد. يا همراه خشم رفتيم يا دنبال لذات دنيا; يعنى پول و مقام و... رفتيم. آيا باز مىتوانيم بگوييم ما عاشق امام زمان هستيم؟ ما منتظر امام زمانيم؟ اگر جوانان ما اسير هوى و هوس شدند دنبال هوى رفتند بديهى است كه نمىتوانند ادعاى منتظر بودن بكنند; چون كسى كه عاشق امام زمان شد دنبال حق، صداقت و عدالت مىرود... دنبال نماز بموقع مىرود. ولى اگر ديديم من و شما اذان صبح را گفتند ولى به خواب ادامه داديم آيا با چنين حالى مىتوانيم ادعاى دلبستگى به امام عصر، عليهالسلام، بكنيم؟ جامعه منتظر آنست كه وقتى با امام زمان، عليهالسلام، عهدبست كه همواره پيرو او باشد در همه حال رضايت او را مقدم بر همه چيز مىدارد و هرگز عهدى را كه با امام بسته است نمىشكند... وقتى افراد جامعه چنين شدند جامعه مىشود جامعه منتظر.
برطبق روايات اين مسلم است كه تا جامعه ما جامعه منتظر واقعى نشود امام، عليهالسلام، ظهور نخواهند كرد بالاخره حداقل بايد يك گوشه دنيا منتظر بشوند تا زمينه براى آمدن آن حضرت فراهم گردد.
از مطالعه اوضاع جهان در مىيابيم كه در غرب و شرق عالم امت و جامعه منتظرى وجود ندارد; اگر چيزى هست در همين ايران و جوامع شيعى است كه كم و بيش دنبال حق و عدالتاند. منتهى اگر بنا باشد كه شهوات بر دختر و پسر ما حاكم گردد يا حب مقام بر ما حكومت كند و حب جاه ما را به خود مشغول نمايد اين نمىگذارد كه جامعه، جامعه منتظر باشد. بايد به گونهاى خود را بسازيم كه همه بطور طبيعى برويم به دنبال امام عصر، عليهالسلام، تمام وجودمان پر باشد از عشق به آن حضرت و اين نمىشود مگر با شناختن امام زمان، عليهالسلام. ما مسؤوليت داريم كه امام زمان، عليهالسلام، را به مردم بشناسانيم تا آنها اخلاق امام عصر، عليهالسلام، را بشناسند و به سوى آن گرايش پيدا كنند و آن را سرمشق خود قرار دهند. چرا كه او جلوه خداست مظهر خداست، هيچ راهى براى خدايى شدن جز تبعيت از او وجود ندارد... آرى بودند و هستند افرادى كه به ظاهر اين عالم اكتفاء نكرده و نمىكنند به باطن عالم توجه پيدا مىكنند لذا آن عالم ربانى عالم آشناى با باطن عالم مىفرمايد: وقتى در حرم سامرا در نماز صبح نشسته بوديم و مشغول نماز بوديم يك مرتبه امام جماعت كه يكى از مراجع بودند وقتى «السلام عليكم و رحمةالله و بركاته» را گفت; ديدم عجيب مضطرب است. لذا شب در مجلس درس عرض كردم موقع نماز صبح بسيار مضطرب بوديد مگر چه خبر بود؟
فرمود: وقتى سلام نماز را گفتم ناگهان متوجه شدم كه وجود مبارك امام زمان، عليهالسلام، به طرف سرداب تشريف مىبرند وقتى من عبارت «السلام عليكم و رحمةالله و بركاته» را ذكر كردم حضرت به من نگاهى كرد و فرمودند: «و عليك السلام و رحمةالله و بركاته...» آرى او وارث انبياء و مرسلين استبا او بايد هميشه ارتباط خود را حفظ كنيم. مردى كه اين مسجد جمكران را بنا نمود يك چنين فردى بود و اين مكان مقدس مورد توجه آن حضرت است اينجا بايد استغفار و توبه را مغتنم بشماريم اينجا جاى توبه و استغفار امام عصر، عليهالسلام، است...
مجله موعود شماره
نظر خود را اضافه کنید.