شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا (ع) به سند خود در حديثى روايت كرده است: چون امام رضا (ع) به مرو آمد، مامون به آن حضرت پيشنهاد كرد كه امارت و خلافت را بپذيرد. اما آن حضرت امتناع كرد و در اين باره گفتوگوهاى بسيار درگرفت كه حدود دو ماه طول كشيد. و در تمام اين مدت امام رضا (ع) از پذيرش آن پيشنهاد سرباز میزد.
حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) در فرمایشات خود درباره حضرت امام رضا(ع) و دلیل بیشتر بودن کرامات ضریح آن حضرت نسبت به امام حسین(ع) وقایعی را نقل کردهاند که آنها را در ادامه میخوانید :
آقایى میگفت: عریضهاى به خدمت امام رضا (علیهالسّلام) درباره سه حاجت از جمله تشرف به خدمت حضرت ولى عصر (عج) نوشتم و پشتِ در ضریح انداختم. شب آخر اقامت ما در مشهد و یا یک شب جلوتر از آن، براى نماز صبح به حرم مشرف شدم، هنگامى که مىخواستم وارد حرم شوم، در میان ازدحام جمعیت به حدى که ممکن نبود کسى به راحتى داخل حرم شود و عدهاى به زحمت وارد و عدهاى خارج مىشدند، ناگاه چشمم افتاد به آقاى جلیل و نورانى که تشریف مىآورد …
صلاى ولایت
از آن زمان که تو در نیشابور، سر از کجاوه برون آوردى و به کرشمهای، آتش شوق بر جگر سوخته خلایق عاشق زدى و صلاى توحید سر دادى و آن را مأمن و پناهگاه محکم و خدشه ناپذیر خواندی، راز ورود به این قلعه را فاش کردی که تویی.
از آن زمان، ما خورشید ولایت تو را در سرزمین قلبهای خویش همیشه در کار طلوع یافتیم و حیات را بى حضور تو در سرزمین خویش ناممکن فهمیدیم.
عشق ما به این خاک، تنها از این روست که تو در آن آرمیدهاى و پیوند ناگسستنى دل ما به این فضاى ملکوتى از این جهت، که تو در آن تنفس میکنى و رایحه شوقآفرین تو در آن میپیچد.
چه کسى میگوید که ما بى حضور تو توان برخاستن داشتیم؟
چه کسى میگوید که ما بی استشمام بوى تو، راه به حقیقت میبردیم؟
چه کسى میگوید که ما جز در پرتو تابناک تو، جستن خداوند را میتوانستیم؟
ما هنوز«اللهاکبر»هاى تو را با سر و پاى برهنه در نماز شورآفرین عید، از یاد نبردهایم. همان طنین گرم نالههاى غریبانه و مظلومانه توست که ما پابرهنگان و مظلومان در این جهان بزرگ را توان ایستادنى چنین بخشیده است.
ما از تو آموختهایم که هر جا دشمن، لباس فریب بر تن کرد، جامه خدعه پوشید، نقاب نیرنگ بر چهره آویخت، بر پشتى مکر تکیه زد و به تخت حیله نشست، با نواى اعجازآفرین «اللهاکبر»، لباس فریب را بر تنش بدریم، جامه خدعه را بر اندامش پاره کنیم، نقاب نیرنگ را بر چهرهاش بشکنیم، پشت و رویش را هویدا کنیم، از تخت حیلهاش به زیر افکنیم، به رسواییاش بکشانیم و به عزایش بنشانیم.
زخم کهنه
«السلامعلیک یا علی بن موسیالرضا... اشهد انک قد اقمت الصلوه و...»
این چه ظلمى است که بر تو رفته است و دشمن با تو چه کرده است که ما از وراى صدها سال، وقتى در کنار ضریح عشق آفرینت زانو میزنیم، باید شهادت دهیم که تو اقامه نماز کردى و ایتاى زکات!
باید شهادت دهیم که تو آمر به معروف و ناهى از منکر بودی.
این چه شهادتى است که مظلومیت تو در آن موج میزند!
مگر نه تو خود نماز مجسم بودی؟
مگر نه نماز در دستهاى تو قامت میبست؟
مگر نه قیام و قعود جهان، چشم و گوش به مکبر مژگان تو دوخته بود؟
مگر نه سجود، تموج دل دریایى تو بود؟
مگر نه معروف، رضاى تو بود و منکر، خشم و غضب تو؟
مگر نه شما جایى میان خالق و مخلوق بودید و واسطه فیض؟
«نزلونا عن الربوبیه و قولوا فینا ما شئتم» مگر کلام شما نبود؟
پس چیست راز اینگونه سلام گفتن بر تو؟ راز شهادت به اقامه نماز تو و ایتاى زکات تو؟ راز شهادت به عبادت تو، تا رسیدن به سرمنزل یقین؟
توان برگرفتن این مُهر، توان گشودن این راز در درستهاى ما نیست.
اما پیداست هم که این راز، تنها راز تو نیست؛ راز پدران توست و راز فرزندان تو.
سرچشمه این راز زلال، در محراب مظلومیت على است (علیهالسلام)؛ آنجا که شهادتش در محراب، مردم مرعوب و گنگ را به تعجب وامیدارد که مگر على نماز میخواند؟
و این راز از جنس همان رازى است که با جگر سوخته امام حسن (ع) به طشت میریزد، اما هیچ دلى نمیلرزد و هیچ اشکى نمیریزد.
و این راز از سنخ همان رازى است که وقتى عشق رسولالله (ص) بر سرنیزهها، خارجى معرفى میشود، هجوم بیرحمانه سنگ از بامهاى جهالت و کنگرههاى قساوت، بر هویت خورشید تکرار میگردد.
و این همان رازى است که در گریههاى سجاد(ع) موج میزند.
و این همان رازى است که امام باقرِ(ع) جوان را بی هیچ دغدغه واکنشی، از میان مردم میرباید.
و این همان رازى است که همه عمر صادق آل محمد را به محو گذشتههاى محرف و غبارآلوده صرف میکند.
و این همان رازى است که بر جنازه ستم کشیده امام صابر(ع)- امام کاظم- فریاد میکند: «هذا امام الرفضه». دشمن چه کرده است با شما آلالله؟ چه تصویرى از شما در ذهن عالمیان کشیده است که ما شیعیان هم از وراى صدها سال، باید به نماز خواندن و زکات دادن شما گواهى دهیم؟
این است که در زمان ولادت تو هم که ولادت عشق است و تجلى اسماى حسناى خداوند بر زمین، اشک چشمهایمان خشک نمیشود و سنگینى غم جانمان کاستى نمیپذیرد.
خدا ظهور قائمتان را نزدیک فرماید تا این زخم کهنه چند ساله را مرهم و درمانى جانانه باشد.
آمین.
مرحوم علّام? مجلسی مینویسد: علمای ما و علمای عامّه دربار? این که امام رضا (ع) با اجل خود از دنیا رفته، یا این که او را با سمّ شهید کردهاند و بنابر قول اخیر آیا مأمون این جنایت را مرتکب شده یا کس دیگر، اختلاف نمودهاند و در میان شیعیان اشهر این است که امام رضا (ع) در اثر سمّی که مأمون به او داده، شهید شده است، تنها مرحوم سید علیبن طاوس و همچنین اربلی در کشف الغمه، این نسبت را انکار کردهاند.
مژده به ظهور امام مهدی(ع) از همان سالهای آغازین ظهور اسلام آغاز شد و پیامبر گرامی اسلام(ص) در هر فرصت و مناسبتی که پیش میآمد مردم را به ظهور عدالتگستر موعود در آخرالزمان بشارت میدادند و آنها را از نسل و تبار، تولد وغیبت، ویژگیهای ظاهری، نشانههای ظهور، شاخصههای قیام رهاییبخش و مؤلفههای حکومت جهانی آن حضرت آگاه میساختند. تا آنجا که امروز ما با صدها روایت که از طریق شیعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجههایم.۱
احادیث و سخنان حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
عمل صالح و دوستى آل محمد
عن الرّضا علیه السلام
لاتدعوا العمـل الصالـح و الاجتهاد فى العباده اتکالا على حب آل محمد علیهم السلام و لا تدعوا حبّ آل محمـدعلیهم السلام لامرهـم اتّکـالاً علـى العبـاده فـانـّه لایقـبل احـدهـمـا دون الاخر
شاگردان امام علیه السلام
سید محسن امین
کسانی که از امام رضا (ع) روایت نقل کردهاند:
ابن شهر آشوب در مناقب گوید: دستهاى از مصنفان از آن حضرت روایت نقل کردهاند مانند:
امام رضا علیه السلام روز یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ ق. در مدینه متولد شد. نام مادرش «تکتم» بود که بعد از تولد حضرت، از طرف امام کاظم علیه السلام طاهره نام گرفت. نام مادر حضرت را «نجمه» نیز گفتهاند. نقش انگشتری آن حضرت «ماشاءالله ولا قوه الاّ بالله» بوده است.
اسم حضرت:علی، کنیه:ابوالحسن الثانی، لقب:رضا، شروع امامت:سال ۱۸۳ در سن ۳۵ سالگی. مدت امامت:۱۹ یا ۲۰ سال.
فرزندان: