نام‌ امام‌ هفتم‌ ما ، موسی‌ و لقب‌ آن‌ حضرت‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) كنیه‌ آن‌ امام‌ " ابوالحسن‌ "و " ابوابراهیم‌ " است‌ . شیعیان‌ و دوستداران‌ لقب‌ " باب‌ الحوائج‌ " به‌ آن‌ حضرت‌داده‌اند . تولد امام‌ موسی‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) روز یكشنبه‌ هفتم‌ ماه‌ صفر سال‌ ۱۲۸ هجری‌ در " ابواء " اتفاق‌ افتاد .
شخصی از حضرت امام صادق (علیه السلام) پرسید: چقدر فرزندتان موسی (علیه السلام) را دوست دارید؟ حضرت فرمودند: «دوست داشتم غیر از او فرزند دیگری نداشتم، تا هیچ کس، در علاقه ام به او شریک نمی شد.»(1)


حضرت امام رضا (علیه السلام) درباره ی پدر گرامیشان می فرمایند:
کان (الامام الکاظم (علیه السلام)) عقله لا توازی به العقول و ربما شاور الاسود من سؤانه؛ هیچ اندیشه ای با اندیشه ی او برابری نمی کرد و با این حال چه بسا با یکی از خادمان سیاه خود مشورت می کرد. (2)
ابن اثیر که از متعصبان اهل سنت است درباره ی این امام همام می گوید:
کان یلقب بالکاظم لأنه کان لحسین إلی من سیی ء الیه کان هذا عادنه؛امام کاظم (علیه السلام) از آن روی کاظم نامیده شدند که همواره با کسی که به ایشان بدی می کرد. به نیکی رفتار می کردند به این خوی ایشان بود (3)
دوران‌ امامت‌ امام‌ هفتم‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام) مقارن‌ بود با سالهای‌ آخر خلافت‌ منصور عباسی‌ و در دوره‌ خلافت‌ هادی‌ و سیزده‌ سال‌ از دوران‌ خلافت‌ هارون‌ كه‌ سخت‌ترین‌ دوران‌ عمر آن‌ حضرت‌ به‌ شمار است‌ . امام‌ موسی‌كاظ‌م ( علیه السلام) از حدود ۲۱ سالگی‌ بر اثر وصیت‌ پدر بزرگوار و امر خداوند متعال‌ به‌ مقام‌ بلند امامت‌ رسید ، و زمان‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌ سی‌ و پنج‌ سال‌و اندكی‌ بود و مدت‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌ از همه‌ ائمه‌ بیشتر بوده‌ است‌ ، البته‌ غیر از حضرت‌ ولی‌ عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

صفات‌ ظ‌اهری‌ و باطنی‌ و اخلاق‌ آن‌ حضرت

حضرت‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) دارای‌ قامتی‌ معتدل‌ بود . صورتش‌ نورانی‌ و گندمگون‌ و رنگ‌ مویش‌ سیاه‌ و انبوه‌ بود . بدن‌ شریفش‌ از زیادی‌ عبادت‌ ضعیف‌ شد ، ولی‌ همچنان‌ روحی‌ قوی‌ و قلبی‌ تابناك‌ داشت‌ . امام‌ كاظ‌م‌ به‌ تصدیق‌ همه‌ مورخان‌ ، به‌ زهد و عبادت‌ بسیار معروف‌ بوده‌ است‌ . موسی‌ بن‌ جعفر از عبادت‌ و سختكوشی‌ به‌ " عبد صالح‌ " معروف‌ و در سخاوت‌ و خشندگی‌ مانند نیاكان‌ بزرگوار خود بود . بدره‌های‌ ( كیسه‌های‌ ) سیصد دیناری‌ و چهارصد دیناری‌ و دو هزار دیناری‌ می‌آورد و بر ناتوانان‌ و نیازمندان‌تقسیم‌ می‌كرد . از حضرت‌ موسی‌ كاظ‌م‌ روایت‌ شده‌ است‌ كه‌ فرمود : " پدرم‌ ( امام‌ صادق(ع‌) ) پیوسته‌ مرا به‌ سخاوت‌ داشتن‌ و كرم‌ كردن‌ سفارش‌ می‌كرد " . امام‌ ( علیه السلام) با آن‌ كرم‌ و بزرگواری‌ و بخشندگی‌ خود لباس‌ خشن‌ بر تن‌ می‌كرد ، چنانكه‌ نقل‌ كرده‌اند : " امام‌ بسیار خشن‌ پوش‌ و روستایی‌ لباس‌ بود " و این‌ خودنشان‌ دیگری‌ است‌ از بلندی‌ روح‌ و صفای‌ باطن‌ و بی‌اعتنایی‌ آن‌ امام‌ به‌ زرق‌ و برقهای‌ گول‌ زننده‌ دنیا . امام‌ موسی‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) نسبت‌ به‌ زن‌ و فرزندان‌ و زیردستان‌ بسیار با عاطفه‌ و مهربان‌ بود . همیشه‌ در اندیشه‌ فقرا و بیچارگان‌ بود ، و پنهان‌ و آشكار به‌ آنها كمك‌ می‌كرد . برخی‌ از فقرای‌ مدینه‌ او را شناخته‌ بودند اما بعضی‌ - پس‌ از تبعیدحضرت‌ از مدینه‌ به‌ بغداد - به‌ كرم‌ و بزرگواریش‌ پی‌ بردند و آن‌ وجود عزیز را شناختند . امام‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) به‌ تلاوت‌ قرآن‌ مجید انس‌ زیادی‌ داشت‌ . قرآن‌ را با صدایی‌ حزین‌ و خوش‌ تلاوت‌ می‌كرد . آن‌ چنان‌ كه‌ مردم‌ در اطراف‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ گرد می‌آمدند و از روی‌ شوق‌ و رقت‌ گریه‌ می‌كردند . بدخواهانی‌ بودند كه‌ آن‌ حضرت‌ و اجداد گرامیش‌ را - روی‌ در روی‌ - بد می‌گفتند و سخنانی‌ دور از ادب‌ به‌ زبان‌می‌راندند ، ولی‌ آن‌ حضرت‌ با بردباری‌ و شكیبایی‌ با آنها روبرو می‌شد ، و حتی گاهی‌ با احسان‌ آنها را به‌ صلاح‌ می‌آورد ، و تنبیه‌ می‌فرمود . تاریخ‌ ، برخی‌ از این‌ صحنه‌ها را در خود نگهداشته‌ است‌ . لقب‌ " كاظ‌م‌ " از همین‌ جا پیدا شد . كاظ‌م‌ یعنی‌ : نگهدارنده‌ و فروخورنده‌ خشم‌ . این‌ رفتار در برابر كسی‌ یا كسانی‌ بوده‌ كه‌ از راه‌ جهالت‌ و نادانی‌ یا به‌ تحریك‌ دشمنان‌ به‌ این‌ كارهای‌ زشت‌ و دور از ادب‌ دست‌ می‌زدند . رفتار حكیمانه‌ و صبورانه‌ آن‌ حضرت‌ ( علیه السلام) كم‌ كم‌ ، بر آنان‌ حقانیت‌خاندان‌ عصمت‌ و اهل‌ بیت‌ ( علیه السلام) را روشن‌ می‌ساخت‌ ، اما آنجا كه‌ پای‌ گفتن‌ كلمه حق‌ - در برابر سلطان‌ و خلیفه‌ ستمگری‌ - پیش‌ می‌آمد ، امام‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) می‌فرمود : " قل‌ الحق‌ و لو كان‌ فیه‌ هلاكك‌ " یعنی‌ : حق‌ را بگو اگرچه‌ آن‌ حقگویی‌ موجب‌ هلاك تو باشد . ارزش‌ والای‌ حق‌ به‌ اندازه‌ای‌ است‌ كه‌ باید افراد در مقابل‌ حفظ آن نابود شوند . در فروتنی‌ - مانند صفات‌ شایسته‌ دیگر خود - نمونه‌ بود . با فقرا می‌نشست‌ و از بینوایان‌ دلجویی‌ می‌كرد . بنده‌ را با آزاد مساوی‌ می‌دانست‌ و می‌فرمود همه‌ ، فرزندان‌ آدم‌ و آفریده‌های‌ خدائیم‌ . از ابوحنیفه‌ نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ گفت‌ : " او را در كودكی‌ دیدم‌ و از او پرسشهایی‌ كردم‌ چنان‌ پاسخ‌ داد كه‌ گویی‌ از سرچشمه‌ ولایت‌ سیراب‌ شده‌ است‌ . براستی‌امام‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام) فقیهی‌ دانا و توانا و متكلمی‌ مقتدر و زبردست‌ بود " . محمد بن‌ نعمان‌ نیز می‌گوید : " موسی‌ بن‌ جعفر را دریایی‌ بی‌پایان‌ دیدم‌ كه‌ می‌جوشید و می‌خروشید و بذرهای‌ دانش‌ به‌ هر سو می‌پراكند " . امام‌ ( علیه السلام) در سنگر تعلیم‌ حقایق‌ و مبارزه‌ نشر فقه‌ جعفری‌ و اخلاق‌ و تفسیر و كلام‌ كه‌ از زمان‌ حضرت‌ صادق‌ ( علیه السلام) و پیش‌ از آن‌ در زمان‌ امام‌ محمد باقر ( علیه السلام) آغاز و عملی‌ شده‌ بود ، در زمان‌ حضرت‌ امام‌ موسی‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) نیز به‌ پیروی‌ از سیره‌ نیاكان‌ بزرگوارش‌ همچنان‌ ادامه‌ داشت‌ ،تا مردم‌ بیش‌ از پیش‌ به‌ خط مستقیم‌ امامت‌ و حقایق‌ مكتب‌ جعفری‌ آشنا گردند ، و این‌ مشعل‌ فروزان‌ را از ورای‌ اعصار و قرون‌ به‌ آیندگان‌ برسانند .خلفای‌ عباسی‌ بنا به‌ روش‌ ستمگرانه‌ و زیاده‌روی‌ در عیش‌ و عشرت‌ ، همیشه‌ درصدد نابودی‌ بنی‌ هاشم‌ بودند تا اولاد علی‌ ( علیه السلام) را با داشتن‌ علم‌ و سیادت‌ از صحنه‌ سیاست‌ و تعلیم‌ و ارشاد كنار زنند ، و دست‌ آنها را از كارهای‌ كشور اسلامی‌ كوتاه‌ نمایند . اینان‌ برای‌ اجراء این‌ مقصود پلید كارها كردند ، از جمله‌ : چند تن‌ از شاگردان‌ مكتب‌ جعفری‌ را تشویق‌ نمودند تا مكتبی‌ در برابر مكتب‌ جعفری‌ایجاد كنند و به‌ حمایتشان‌ پرداختند . بدین‌ طریق‌ مذاهب‌ حنفی‌ ، مالكی‌ ، حنبلی‌ و شافعی‌ هر كدام‌ با راه‌ و روش‌ خاص‌ فقهی‌ پایه‌ریزی‌ شد . حكومتهای‌ وقت‌ و بعد از آن‌ - برای‌ دست‌ یابی‌ به‌ قدرت‌ - از این‌ مذهبها پشتیبانی‌ كرده‌ و اختلاف‌ آنها را بر وفق‌ مراد و مقصود خود دانسته‌اند . در سالهای‌ آخر خلافت‌ منصور دوانیقی‌ كه‌ مصادف‌ با نخستین‌ سالهای‌ امامت‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام) بود " بسیاری‌ از سادات‌ شورشی‌ - كه‌ نوعا از عالمان‌ و شجاعان‌ و متقیان‌ و حق‌ طلبان‌ اهل‌ بیت‌ پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم‌ ) بودند و با امامان‌ نسبت‌ نزدیك‌ داشتند - شهید شدند . این‌ بزرگان‌ برای‌ دفع‌ ستم‌ و نشر منشور عدالت‌ و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر ، به‌ پا می‌خاستند و سرانجام‌ با اهداء جان‌ خویش‌ ، به‌ جوهر اصلی‌ تعالیم‌ اسلام‌ جان‌ می‌دادند ، و جانهای‌ خفته‌ را بیدار می‌كردند . طلوعها و غروبها را در آبادیهای‌ اسلامی‌ به‌ رنگ‌ ارغوانی‌ درمی‌آوردند و بر در و دیوار شهرها نقش‌ جاوید می‌نگاشتند و بانگ‌ اذان‌ مؤذنان‌ را بر مأذنه‌های‌ مساجد اسلام‌ شعله‌ور می‌ساختند " . در مدینه‌ از كارگزاران‌ مهدی‌ عباسی‌ فرزند منصور دوانیقی‌ در عمل‌ ، همان‌ رفتار زشت‌ دودمان‌ سیاه‌ بنی‌ امیه‌ را پیش‌ گرفتند ، و نسبت‌ به‌ آل‌ علی‌ ( علیه السلام) آنچه‌ توانستند بدرفتاری‌ كردند . داستان‌ دردناك‌ " فخ‌ " در زمان‌ هادی‌ عباسی‌ پیش‌ آمد . علت‌ بروز این‌ واقعه‌ این‌ بود كه‌ " حسین‌ بن‌ علی‌ بن‌ عابد " از اولاد حضرت‌ امام‌ حسن‌ ( علیه السلام) كه‌ از افتخارات‌ سادات‌ حسنی‌ و از بزرگان‌ علمای‌ مدینه‌ و رئیس‌ قوم‌ بود ، به‌ یاری‌ عده‌ای‌ از سادات‌ و شیعیان‌ در برابر بیدادگری‌ " عبدالعزیز عمری‌ " كه‌ مسلط بر مدینه‌ شده‌ بود ، قیام‌ كردند و با شجاعت‌ و رشادت‌ خاص‌ در سرزمین‌ فخ‌ عده‌ زیادی‌ از مخالفان‌ را كشتند ، سرانجام‌ دشمنان‌ دژخیم‌ این‌ سادات‌ شجاع‌ را در تنگنای‌ محاصره‌ قرار دادند و به‌ قتل‌ رساندند و عده‌ای‌ را نیز اسیر كردند . مسعودی‌ می‌نویسد : بدنهایی‌ كه‌ در بیابان‌ ماند طعمه‌ درندگان‌ صحرا گردید . سیاهكاریهای‌ بنی‌ عباس‌ منحصر به‌ این‌ واقعه‌ نبود . این‌ خلفای‌ ستمگر صدها سید را زیر دیوارهای‌ و میان‌ ستونها گچ‌ گرفتند ، و صدها تن‌ را نیز در تاریكی‌ زندانها حبس‌ كردند و به‌ قتل‌ رساندند . عجب‌ آنكه‌ این‌ همه‌ جنایتها را زیر پوشش‌ اسلامی‌ و به‌ منظور فروخواباندن‌ فتنه‌ انجام‌ می‌دادند . حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام) را هرگز در چنین‌ وضعی‌ و با دیدن‌ و شنیدن‌ آن‌ همه‌ مناظ‌ر دردناك‌ و ظ‌لمهای‌ بسیار ، آرامشی‌ نبود . امام‌ به‌ روشنی‌ می‌دید كه‌ خلفای‌ ستمگر در پی‌ تباه‌ كردن‌ و از بین‌ بردن‌ اصول‌ اسلامی‌ و انسانی‌اند . امام‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) سالها مورد اذیت‌ و آزار و تعقیب‌ و زجر بود ، و در مدتی‌ كه‌ از ۴ سال‌ تا ۱۴ سال‌ نوشته‌اند تحت‌ نظر و در تبعید و زندانها و تك‌ سلولها و یاهچالهای‌ بغداد - در غل‌ و زنجیر - به‌ سر می‌برد . امام‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام) بی‌آنكه‌ - در مراقبت‌ از دستگاه‌ جبار هارونی‌ - بیمی‌ بدل‌ راه‌ دهد به‌ خاندان‌ و بازماندگان‌ سادات‌ رسیدگی‌ می‌كرد و از گردآوری‌ و حفظ آنان‌ و جهت‌ دادن‌ به‌ بقایای‌ آنان‌ غفلت‌ نداشت‌ . آن‌ زمان‌ كه‌ امام‌ ( علیه السلام) در مدینه‌ بود ، هارون‌ كسانی‌ را بر حضرت‌ گماشته‌ بود تا از آنچه‌ در گوشه‌ و كنار خانه‌ امام‌ ( علیه السلام) می‌گذرد ، وی‌ را آگاه‌ كنند . هارون‌ از محبوبیت‌ بسیار و معنویت‌ نافذ امام‌ ( علیه السلام) سخت‌ بیمناك‌ بود . چنانكه‌ نوشته‌اند كه‌ هارون‌ ، درباره‌ امام‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام) می‌گفت‌ : " می‌ترسم‌ فتنه‌ای‌ بر پا كند كه‌ خونها ریخته‌ شود " و پیداست‌ كه‌ این‌ " قیامهای‌ مقدس‌ " را كه‌ سادات‌ علوی‌ و شیعیان‌ خاص‌ رهبری‌ می‌كردند و گاه‌ خود در متن‌ آن‌ قیامها و اقدامهای‌ شجاعانه‌ بودند از نظر دستگاه‌ حاكم‌ غرق‌ در عیش‌ و تنعم‌ بناحق‌ " فتنه‌ " نامیده‌ می‌شد .
از سوی‌ دیگر این‌ بیان‌ هارون‌ نشانگر آن‌ است‌ كه‌ امام‌ ( علیه السلام) لحظه‌ای‌ از رفع‌ ظ‌لم‌ و واژگون‌ كردن‌ دستگاه‌ جباران‌ غافل‌ نبوده‌ است‌ . وقتی‌ مهدی‌ عباسی‌ به‌ امام‌ ( علیه السلام) می‌گوید : " آیا مرا از خروج‌ خویش‌ در ایمنی‌ قرار می‌دهی‌ " نشانگر هراسی‌ است‌ كه‌ دستگاه‌ ستمگر عباسی‌ از امام‌ ( علیه السلام) و یاران‌ و شیعیانش‌ داشته‌ است‌ . به‌ راستی‌ نفوذ معنوی‌ امام‌ موسی‌ ( علیه السلام) در دستگاه‌ حاكم‌ به‌ حدی‌ بود كه‌ كسانی‌ مانند علی‌ بن‌ یقطین‌ صدراعظم‌ ( وزیر ) دولت‌ عباسی‌ ، از دوستداران‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام) بودند و به‌ دستورات‌ حضرت‌ عمل‌ می‌كردند . سخن‌ چینان‌ دستگاه‌ از علی‌ بن‌ یقطین‌ در نزد هارون‌ سخنها گفته‌ و بدگوئیها كرده‌ بودند ، ولی‌ امام‌ ( علیه السلام) به‌ وی‌ دستور فرمود با روش‌ ماهرانه‌ و تاكتیك‌ خاص‌ اغفالگرانه‌ ( تقیه‌ ) كه‌ در مواردی‌ ، برای‌ رد گمی‌ حیله‌های‌ دشمن‌ ضروری‌ و شكلی‌ از مبارزه‌ پنهانی‌ است‌ ، در دستگاه‌ هارون‌ بماند و به‌ كمك‌ شیعیان‌ و هواخواهان‌ آل‌ علی‌ ( علیه السلام) و ترویج‌ مذهب‌ و پیشرفت‌ كار اصحاب‌ حق‌ ، همچنان‌ پای‌ فشارد - بی‌آنكه‌
دشمن‌ خونخوار را از این‌ امر آگاهی‌ حاصل‌ شود - . سرانجام‌ بدگوئی‌هائی‌ كه‌ اطرافیان‌ از امام‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) كردند در وجود هارون‌ كارگر افتاد و در سفری‌ كه‌ در سال‌ ۱۷۹ ه . به‌ حج‌ رفت‌ ، بیش‌ از پیش‌ به‌ عظمت‌ معنوی‌ امام‌ ( علیه السلام) و احترام‌ خاصی‌ كه‌ مردم‌ برای‌ امام‌ موسی‌ الكاظ‌م‌ ( علیه السلام) قائل‌ بودند پی‌ برد . هارون‌ سخت‌ از این‌ جهت‌ ، نگران‌ شد . وقتی‌ به‌ مدینه‌ آمد و قبر منور پیامبر اكرم‌ ( صلی الله علیه و آله و سلم‌ ) را زیارت‌ كرد ، تصمیم‌ بر جلب‌ و دستگیری‌ امام‌ ( علیه السلام) یعنی‌ فرزند پیامبر گرفت‌ . هارون‌ صاحب‌ قصرهای‌ افسانه‌ای‌ در سواحل‌ دجله‌ ، و دارنده‌ امپراطوری‌ پهناور اسلامی‌ كه‌ به‌ ابر خطاب‌ می‌كرد : " ببار كه‌ هر كجا بباری‌ در كشور من‌ باریده‌ای‌ و به‌ آفتاب‌ می‌گفت‌ بتاب‌ كه‌ هر كجا بتابی‌ كشور اسلامی‌ و قلمرو من‌ است‌ ! " آن‌ چنان‌ از امام‌ ( علیه السلام) هراس‌ داشت‌ كه‌ وقتی‌ قرار شد آن‌ حضرت‌ را از مدینه‌ به‌ بصره‌ آورند ، دستور داد چند كجاوه‌ با كجاوه‌ امام‌ ( علیه السلام) بستند و بعضی‌ را نابهنگام‌ و از راههای‌ دیگر ببرند ، تا مردم‌ ندانند كه‌ امام‌ ( علیه السلام) را به‌ كجا و با كدام‌ كسان‌ بردند ، تا یأس‌ بر مردمان‌ چیره‌ شود و به‌ نبودن‌ رهبر حقیقی‌ خویش‌ خو گیرند و سر به‌ شورش‌ و بلوا برندارند و از تبعیدگاه‌ امام‌ ( علیه السلام) بی‌خبر بمانند . و این‌ همه‌ بازگو كننده‌ بیم‌ و هراس دستگاه‌ بود ، از امام‌ ( علیه السلام) و از یارانی‌ كه‌ - گمان‌ می‌كرد - همیشه‌ امام‌ ( علیه السلام) آماده‌ خدمت‌ دارد می‌ترسید ، این‌ یاران‌ با وفا - در چنین‌ هنگامی‌ - شمشیرها برافرازند و امام‌ خود را به‌ مدینه‌ بازگردانند . این‌ بود كه‌ با خارج‌ كردن‌ دو كجاوه‌ از دو دروازه‌ شهر ، این‌ امكان‌ را از طرفداران‌ آن‌ حضرت‌ گرفت‌ و كار تبعید امام‌ ( علیه السلام) را فریبكارانه‌ و با احتیاط انجام‌ داد . باری‌ ، هارون‌ ، امام‌ موسی‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) را - با چنین‌ احتیاطها و مراقبتهایی‌ از مدینه‌ تبعید كرد . هارون‌ ، ابتدا دستور داد امام‌ هفتم‌ ( علیه السلام) را با غل‌ و زنجیر به‌ بصره‌ ببرندو به‌ عیسی‌ بن‌ جعفر بن‌ منصور كه‌ حاكم‌ بصره‌ بود ، نوشت‌ ، یك‌ سال‌ حضرت‌ امام‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) را زندانی‌ كند ، پس‌ از یك‌ سال‌ والی‌ بصره‌ را به‌ قتل‌ امام‌ ( علیه السلام) مأمور كرد . عیسی‌ از انجام‌ دادن‌ این‌ قتل‌ عذر خواست‌ . هارون‌ امام‌ را به‌ بغداد منتقل‌ كرد و به‌ فضل‌ بن‌ ربیع‌ سپرد . مدتی‌ حضرت‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) در زندان‌ فضل‌ بود . در این‌ مدت‌ و در این‌ زندان‌ امام‌ ( علیه السلام) پیوسته‌ به‌ عبادت‌ و راز و نیاز با خداوند متعال‌ مشغول‌ بود . هارون‌ ، فضل‌ را مأمور قتل‌ امام‌ ( علیه السلام) كرد ولی‌ فضل‌ هم‌ از این‌ كار كناره‌ جست‌ . باری‌ ، چندین‌ سال‌ امام‌ ( علیه السلام) از این‌ زندان‌ به‌ آن‌ زندان‌ انتقال‌ می‌یافت‌ . در زندانهای‌ تاریك‌ و سیاهچالهای‌ دهشتناك‌ ، امام‌ بزرگوار ما با محبوب‌ و معشوق‌ حقیقی‌ خود ( الله‌ ) راز و نیاز می‌كرد و خداوند متعال‌ را بر این‌ توفیق‌ عبادت‌كه‌ نصیب‌ وی‌ شده‌ است‌ سپاسگزاری‌ می‌نمود . عاقبت‌ آن‌ امام‌ بزرگوار در سال‌ ۱۸۳ هجری‌ در سن‌ ۵۵ سالگی‌ به‌ دست‌ مردی‌ ستمكار به‌ نام‌ " سندی‌ بن‌ شاهك‌ " و به‌ دستور هارون‌ مسموم‌ و شهید شد . شگفت‌ آنكه‌ ، هارون‌ با توجه‌ به‌ شخصیت‌ والای‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام) پس‌ از درگذشت‌ و شهادت‌ امام‌ نیز اصرار داشت‌ تا مردم‌ این‌ خلاف‌ حقیقت‌ را بپذیرند كه‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام) مسموم‌ نشده‌ بلكه‌ به‌ مرگ‌ طبیعی‌ از دنیا رفته‌ است‌ ، اما حقیقت‌ هرگز پنهان‌ نمی‌ماند .
بدن‌ مطهر آن‌ امام‌ بزرگوار را در مقابر قریش‌ - در نزدیكی‌ بغداد - به‌ خاك‌ سپردند . از آن‌ زمان‌ آن‌ آرامگاه‌ عظمت‌ و جلال‌ پیدا كرد ، و مورد توجه‌ خاص‌ واقع‌ گردید ، و شهر " كاظ‌مین‌ " از آن‌ روز بنا شد و روی‌ به‌ آبادی‌ گذاشت‌ .

زنان‌ و فرزندان‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام)

تعداد زوجات‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام) روشن‌ نیست‌ . بیشتر آنها از كنیزان‌بودند كه‌ اسیر شده‌ و حضرت‌ موسی‌ كاظ‌م‌ ( علیه السلام) آنها را می‌خریدند و آزاد كرده‌ یا عقد می‌بستند . نخستین‌ زوجه‌ آن‌ حضرت‌ " تكتم‌ " یا " حمیده‌ " یا " نجمه‌ " دارای‌تقوا و فضیلت‌ بوده‌ و زنی‌ بسیار عفیفه‌ و بزرگوار و مادر امام‌ هشتم‌ شیعیان‌ حضرت‌ رضا ( علیه السلام) است‌ .
فرزندان‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر را ۳۷ تن‌ نوشته‌اند : ۱۹ پسر و ۱۸ دختر كه‌ ارشد آنها حضرت‌ علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا ( علیه السلام) وصی‌ و امام‌ بعد از آن‌ امام‌ بزرگوار بوده‌ است‌ .
حضرت‌ احمد بن‌ موسی‌ ( شاهچراغ‌ ) كه‌ در شیراز مدفون‌ است‌ .
حضرت‌ محمد بن‌ موسی‌ نیز كه‌ در شیراز مدفون‌ است‌ .
حضرت‌ حمزه‌ بن‌ موسی‌ كه‌ در ری‌ مدفون‌ می‌باشد .
از دختران‌ آن‌ حضرت‌ ، حضرت‌ فاطمه‌ معصومه‌ در قم‌ مدفون‌ است‌ ، و قبه‌ و بارگاهی‌ با عظمت‌ دارد . سایر اولاد و سادات‌ موسوی‌ هریك‌ مشعلدار علم‌ و تقوا در زمان‌ خود بوده‌اند ، كه‌ در گوشه‌ و كنار ایران‌ و كشورهای‌ اسلامی‌ پراكنده‌ شده‌ ، و در همانجا مدفون‌ گردیده‌اند ، روحشان‌ شاد باد .
صفات‌ و سجایای‌ حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام)
موسی‌ بن‌ جعفر ( علیه السلام) به‌ جرم‌ حقگویی‌ و به‌ جرم‌ ایمان‌ و تقوا و علاقه‌ مردم‌ زندانی‌ شد . حضرت‌ موسی‌ بن‌ جعفر را به‌ جرم‌ فضیلت‌ و اینكه‌ از هارون‌ الرشید در همه‌ صفات‌ و سجایا و فضائل‌ معنوی‌ برتر بود به‌ زندان‌ انداختند . شیخ‌ مفید درباره‌ آن‌ حضرت‌ می‌گوید : " او عابدترین‌ و فقیه‌ترین‌ و بخشنده‌ترین‌ و بزرگ‌ منش‌ترین‌ مردم‌ زمان‌ خود بود ، زیاد تضرع‌ و ابتهال‌ به‌ درگاه‌ خداوند متعال‌ داشت‌ . این‌جمله‌ را زیاد تكرار می‌كرد : " اللهم‌ انی‌ أ?سألك‌ الراحهٔ‌ عند الموت‌ و العفو عند الحساب‌ " ( خداوندا در آن‌ زمان‌ كه‌ مرگ‌ به‌ سراغم‌ آید راحت‌ و در آن‌ هنگام‌ كه‌ در برابر حساب‌ اعمال‌ حاضرم‌ كنی‌ عفو را به‌ من‌ ارزانی‌ دار ) . امام‌ موسی بن‌ جعفر ( علیه السلام) بسیار به‌ سراغ‌ فقرا می‌رفت‌ . شبها در ظ‌رفی‌ پول‌ و آرد و خرما می‌ریخت‌ و به‌ وسایلی‌ به‌ فقرای‌ مدینه‌ می‌رساند ، در حالی‌ كه‌ آنها نمی‌دانستند از ناحیه‌ چه‌ كسی‌ است‌ . هیچكس‌ مثل‌ او حافظ قرآن‌ نبود ، با آواز خوشی‌ قرآن‌ می‌خواند ،قرآن‌ خواندنش‌ حزن‌ و اندوه‌ مطبوعی‌ به‌ دل‌ می‌داد ، شنوندگان‌ از شنیدن‌ قرآنش‌می‌گریستند ، مردم‌ مدینه‌ به‌ او لقب‌ " زین‌ المجتهدین‌ " داده‌ بودند . مردم‌ مدینه‌ روزی‌ كه‌ از رفتن‌ امام‌ خود به‌ عراق‌ آگاه‌ شدند ، شور و ولوله‌ و غوغایی‌ عجیب‌ كردند . آن‌ روزها فقرای‌ مدینه‌ دانستند چه‌ كسی‌ شبها و روزها برای‌ دلجویی‌ به‌ خانه‌ آنها می‌آمده‌ است‌ .

پي نوشتها :

1- انوارالبهیه، شیخ عباس قمی، ص 278.
2- مکارم الاخلاق، ج2، ص 99.
3- کامل الزیارات، ج74، ص 164.

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام