امتیاز کاربران

ستاره فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

http://karballa.ir/images/karballa1/240748_516.jpg


ستمگران و حكام‏جور و پيروان باطل، وقتى با يك فكر و ايمان و گرايش معنوى‏نتوانند مبارزه و مقابله كنند، به مظاهر و نمودها و سمبلهاى آن تفكر و باور حمله مى‏كنند.
در ماجراى كربلاى‏حسين عليه‏السلام و عشق به سيدالشهدا نيز چنين بود.
شورشهادت طلبى را كه در سايه محبت به اهلبيت و عشق به امام حسين عليه السلام پيدا مى‏شد و در تجمع بر قبر آن حضرت و عزادارى بر سر خاك آن سالار شهيدان تجلى مى‏كرد، مى‏خواستند با محدود كردن مردم و فشارها و تضييقات و تخريب قبر مطهر و ممنوع ساختن زيارت،از بين ببرند و اين شعله را خاموش سازند.غافل بودند كه آن جلوگيريها از زيارت و آن تخريبها و اهانتها نسبت به مزار شريف امام،آن شوق را مشتعل‏تر مى‏كند.ايجاد فراق وجدايى،محبت و اشتياق را مى‏افزايد.
شيخ طوسى در( امالى )نقل كرده است:


يحيى‏بن مغيره مى‏گويد:نزد( جرير بن عبدالحميد )بودم.مردى از اهل عراق آمد جرير از اوضاع مردم در عراق سوال كرد.گفت:هارون الرشيد را در حالى پشت سر گذاشتم كه قبر حسين عليه السلام را خراب كرده و دستور داده بود كه درخت سدرى را كه آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سايه‏بانى براى آنان قطع كنند.
جرير دستهايش‏را بلند كرد و گفت :الله اكبر!در اين باره خبرى از پيامبر به ما رسيده بود كه آن حضرت، سه بار قطع كننده درخت سدر رالعنت كرده بود.ما تاكنون متوجه معناى اين حديث نبوديم.اينك علت نفرين و لعن كردن آن حضرت را مى‏فهميم زيرا هدف از بريدن درخت سدر، دگرگون ساخت شهادتگاه و محل دفن حسين عليه‏السلام است، تا مردم جاى قبر او را ندانند و پيرامون آن توقف نكنند.(17) اوج اين سختگيريها نسبت به زائران و تخريب و اهانت نسبت به قبر حسين عليه السلام در زمان خليفه سفاك، متوكل عباسى بود.متوكل، پاسگاهى را براى سپاه‏خود در نزديكى كربلا قرار داده و به افراد خود فرمان اكيد داده بود كه: هر كس را يافتيد كه قصد زيارت حسين را داشت، او را بكشيد.(18) اين دستور قتل نسبت به زائران حسين عليه السلام اوج خباثت و كينه توزى‏متوكل را مى‏رساند به امر متوكل هفده مرتبه قبر حسين عليه السلام را خراب كردند.(19) و بعد از متوكل هم خلفاى ديگر عباسى مانند ( مسترشد) و ( راشد)نسبت به قبر و زيارت و زائرين، سختگيريهايى داشتند.اين‏نمونه نيز شنيدنى است و خواندنى!
متوكل،( ابرهيم‏ديزج )را كه يك يهودى است، به عنوان ماموريت تغيير و تبديل قبرحسين عليه السلام به كربلا اعزام مى‏كند.به همراه او نامه‏اى هم به‏قاضى( جعفر بن محمد بن عمار )مى‏نويسد.در اين پيام كتبى، به او خبر مى‏دهدكه:ابراهيم ديزج را براى نبش قبر حسين فرستاده‏ام.وقتى نامه مرا خواندى، مراقبت كن كه آيا ديزج،دستور مرا اجرا كرد يا نه؟
ديزج مى‏گويد:جعفربن محمد عمار مرا از مضمون نامه مطلع ساخت سپس،من طبق دستور او براى انجام ماموريت رفتم و چنان كردم.وقتى بر گشتم،پرسيد:چه كردى؟گفتم:آنچه را دستور دادى انجام دادم ولى چيزى‏نديدم و نيافتم.گفت:مگر عميق نكندى؟گفتم:چرا!ولى در عين حال، در قبر چيزى نيافتم.آن قاضى صورت جلسه را به متوكل گزارش مى‏دهد و اضافه مى‏كند كه:به ابراهيم ديزج دستور دادم كه آن محل را آب ببندد و با گاو،زمينش را شخم كند.
ابراهيم ديزج،بعداقضيه را براى شخصى به نام( ابو على عمارى ) كه از واقعيت جريان را مى‏پرسد،چنين تعريف مى‏كند:من با غلامان مخصوص خودم به سراغ قبر رفتم.قبر را كه كه كندم،به حصيرى بر خوردم كه بدن حسين‏بن على عليه السلام در آن بود و از آن بوى مشك مى‏آمد،آن بوريا و حصيرو بدن حسين بن على را به همان حال گذاشتم و به غلامان گفتم كه خاك بر آن بريزند و آب بر آن ريختم و دستور دادم به با گاو،آن زمين را شخم بزنند ولى گاو،وقتى به آن محل مى‏رسيد،قدم پيش نمى‏گذاشت و از همانجا بر مى‏گشت.من غلامانم را با سوگندهاى سخت و به خدا قسمشان دادم كه اگر اين صحنه را به احدى نقل كنند آنها را خواهم كشت!(21) شيعيان،طبق توصيه امامان،زيارت حسين بن على عليه السلام را مورد توجه خاص قرار مى‏دادند و در اين راه،از همه خوفها و خطرها استقبال مى‏كردند و پيوند خويش را با سالار شهيدان قطع نمى‏كردند،هر چند به محروميتها گرفتار مى‏شدند و يا حتى به شهادت مى‏رسيدند.
( بهاى وصل‏تو،گرجان بود،خريدارم ).(22) در زمان هارون الرشيد،زيارت حسين‏ع ليه السلام چنان رايج بود و چنان استقبالى از سوى شيعه و سنى، زن و مرد،دور و نزديك،نسبت به زيارت حسين عليه السلام بود كه حرم آن حضرت از جمعيت موج مى‏زد و ازدحام عجيبى مى‏شد.چندانكه اين امر، باعث ترس( هارون الرشيد )شد.ترس او از اين جهت بود كه مبادا مردم در اثر اين‏اجتماع و ازدحام و زيارت،به اولاد امير المومنين رغبت و علاقه نشان دهند و دور آنها را بگيرند و بدين وسيله حكومت و خلافت،از عباسيان به علويان‏منتقل شود.از اين جهت،هارون الرشيد به والى كوفه-موسى بن عيسى-فرانى‏فرستاد.والى كوفه طبق نامه هارون،قبر حسين عليه السلام را خراب كرد و اطراف آن را عمارتها ساخت و زمينهايش را به زير كشت و زراعت برد...(23)ولى علاقه مردم هرگز بريده نشد.شيعه،آن خط و نشان را نه فراموش نمود و نه گم كرد و در راستاى آن صراط مستقيم، باهمه فراز و نشيبهاى روزگار خلفا و امرا،حركت خويش را استمرار بخشيد، بعد از هارون الرشيد،خلفاى بعدى در دوره‏اى خاص، چندان سختگيرى نمى‏كردند و مزاحمتى نداشتند تا اينكه عصر متوكل فرا رسيد اين دوره،اوج خصومت رژيم حاكم با علويان و نسبت به زائران قبر آن شهيد مظلوم بود.
( ...در طول سالهاى 236-247 هجرى،قبر شريف آن حضرت.
مورد تعرض‏و دشمنى متوكل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشكريانش قبر را احاطه كرد تا زائران به آن دستريس نداشته باشند و به تخريب قبر و كشت و كار در زمين آنجا دستور داد...و در مرزها كسانى را گماشت كه در كمين زائران حسين عليه السلام و راهنمايان زوار به محل قبرش مى‏نشستند...).(24) مرحوم شيخ عباس قمى در بيان حوادث آن سالها،مى‏نويسد:
( و هم‏از جمله كارهاى متوكل در ايام خلافت خود،آن بود كه مردم را منع‏كرد از زيارت قبر حسين عليه السلام و قبر امير المومنين عليه السلام و همت خود را بر آن گماشت كه نور خدا را خاموشى كند و آثار قبر مطهر امام حسين را بر طرف كند و زمين آن را شخم و شيار نمايد و ديده‏بانهادر طرق و راههاى كربلا قرار داد كه هر كه را يابند كه به زيارت آن حضرت آمده است او را عقوبت كنند و به قتل برسانند...).(25) خلفاى جور، نمى‏توانستند ببينند كه در پيش چشمشان و در كنار قدرت و سلطه‏شان، شيعيان كه خلافت آنان را به رسميت نمى‏شناختند و چه بسا معارضه‏و مقابله با آن مى‏كردند، كانون الهام بخشى براى مبارزات خويش پيدا كنند و از قبر حسين، بعنوان يك پايگاه و سنگر استفاده كنند.
به متوكل خبردادند كه مردم در سر زمين ( نينوا )براى زيارت قبر حسين عليه‏السلام‏جمع مى‏شوند و از اين رهگذر، جمعيت انبوهى پديد مى‏آيد و كانون خطرى تشكيل مى‏شود.
متوكل به يكى از فرماندهان ارتش خود، در معيت تعدادى ازلشكريان ماموريت داد تا مرقد مطهر را بشكافد و مردم را متفرق ساخته از تجمع بر سر قبر آن حضرت و زيارت قبر او ممانعت كند.او هم طبق دستور،مردم را از پيرامون قبر پراكنده ساخت.اين كار در سال 237 هجرى اتفاق افتاد، ولى مردم،در موسم زيارت،باز هم تجمع نموده‏و عليه او شورش كردند و حتى از كشته شدن هم باكى نداشتند.در مقابل ماموران خليفه، گفتند:اگر تا آخرين نفر كشته شويم دست از زيارت بر نمى‏داريم، باز هم‏بازماندگان ما و نسل بعد از ما به زيارت خواهند آمد.اين ماجرا وقتى توسط آن مامور به متوكل خبر داده شد، متوكل(براى پوشاندن افتضاح خود و ناتوانى حكومتش ازمقابله با شور مذهبى مردم) به آن فرمانده نوشت كه دست از مردم بر دارد و به كوفه‏باز گردد و چنين و انمود كند كه مسافرتش به كوفه، در رابطه با مصالح مردم كوفه وباز گشت مجدد به شهر بوده است.مقدارى آسان گرفتند و كارى نداشتند،تا اينكه در سال 247 نيز، تجمع مردم زياد شد، به نحوى كه در آن محل، بازارى درست شد.
مجددابناى سختگيرى و جلوگيرى از زيارت گذاشتد.(26) روز به روز بر تعداد زائران افزوده مى‏گشت.متوكل سردارى فرستاد و ميان مردم اعلام كردند كه ذمه خليفه بيزار است از كسى كه به زيارت كربلا رود، و باز هم آن منطقه را ويران كردند و آب بستند و شخم كردند و قبر را شكافتند...)(27) در سال 236 متوكل دستور داد كه قبر حسين بن على و خانه‏هاى‏اطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ويران كردند و امر كرد كه جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگيرى كردند.(در اجراى اوامر متوكل)ماموران پليس او در آن‏منطقه ندا دادند كه:بعد از سه روز،هر كس را در آنجا ببينيم، گرفته و به سياهچال زندان مى‏فرستيم.مردم از روى هراس، پراكنده شدند و آن سرزمين شخم زده شد و اطرافش زراعت شد.(28) در كتاب ( مقاتل الطالبيين) هم از سختگيريها و كشتنها و عقوبتى كه نسبت به زائران قبر حسين عليه السلام انجام مى‏گرفت، مطالبى نقل شده است كه انيد مراجعه كنيد.(29) راستى قدرتمندان غاصبى كه با درخشش خيره كننده شخصيت و مزار سيدالشهدا، حناى خود را رنگ باخته مى‏ديدند و هريت مسخ شده خويش را در معرض افشاچ‏مى‏يافتند، چه مى‏انديشيدند ؟! آيا مى‏پنداشتند كه با سختگيرى بر عاشقان حسين عليه السلام،مى‏توانند محبت او را از دلها بيرون كنند؟
آيا خيال مى‏كردندبا ويران كردن قبر ابا عبد الله الحسين عليه السلام راه او و خط سرخ او و مكتب سازنده و بيدارگر كربلايش را مى‏توانند نابود سازند؟
آيا با تخريب قبر، مى‏توان الهام معنوى و روحى را از تربت سيدالشهدا گرفت؟
آيا با حمله و هجوم به‏مزارات معصومين، مى‏توان عقيده و ايمان به آنان را ز مردم سلب كرد؟
تجربه‏و تاريخ نشان داده است كه حكام ستمگر در اين مورد،هرگز موفق نبوده‏اند.
_______________________________________________________________
17-تاريخ ‏الشيعه،محمد حسين المظفرى، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 398.
18- كل من‏وجد تموه يريد زياره الحسين فاقتلوه(بحار الانوار،ج 45،ص 404) 19- تتمه المنتهى، ص 241، بحار الانوار، ج 45، ص 401.
20-بحارالانوار،ج 45،ص 394.
21- تتمه المنتهى،شيخ عباس قمى،ص 240.
22- تراث كربلا،سلمان هادى الطعمه،ص 34.
23- تتمه المنتهى،ص 239.
24-اعيان الشيعه،ج 1،ص 628،تراث كربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397(با اندكى اختلاف در نقل و تعبير).
25- تتمه المنتهى،ص 241.
26- تارخى طبرى(8 جلدى چاپ قاهره)ج 7،ص 365.
27- مقاتل الطالبيين،ابوالفرج اصفهانى،چاپ ايران،ص 203.
ا استفاده از كتاب :كربلا كعبه دلها - اثر:جواد محدثى.


نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد

زیارت عاشورا

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام به طور اختصاصی به موضوعات مرتبط با امام سوم شیعیان، حضرت سید الشهدا علیه السلام می پردازد و معرفی جهانی آن حضرت و دفاع از مکتب ایشان را به عنوان هدف خود قرار داده است.

تماس با موسسه جهانی کربلا : 692979-91-021

شبکه های اجتماعی

 

 

Template Design:Dima Group

با عضویت در کانال تلگرام سایت جهانی کربلا از آخرین مطالب باخبر شوید .عضویت در کانال تلگرام